قدم به قدم
حزب کمونيستى٬ سازماندهى٬ شعارها و تاکتيک
رضا تابان

تفاوتها
ابتدای کار و هدف بلافصل هر حزب سیاسی گرفتن قدرت سیاسی است در جهت تغییر برای جنبشی که به آن تعلق دارد و از آنجا بر خواسته است. البته ما کمونيستها مانند احزاب بورژوازی نه توان و نه هدف ورود به پارلمان را داریم و نه قدرت و هدف کودتای نظامی را. اصولا ً یک بورژوا با انتخابات پارلمانی و یک حکومت دمکراتیک و یک نظامی با کودتا بر سريره قدرت می نشیند، چون پایگاه و حوزه فعالیتش پادگان و منطقه نظامی و اهرم به حرکت در آورنده اش٬ اسلحه و گلوله و خفقان نظامی است. امرى که چپ سنتی و اردوگاهى روی هر دو این موارد به حد کافی کار کرده و نتیجه ای جز شکست برای طبقه کارگر نداشته است. تفاوت کمونیسم کارگرى منصور حکمت ً با چپ سنتی بر سر يک تمايز اجتماعى و طبقاتى است. یعنی کمونیسم را تنها بر سر جای اصلی خود٬ یعنی جایی که کارگر روزمره حال چه آشکار و چه پنهان مشغول کشمکش با سرمایه دار است٬ برسميت ميشناسد. يعنى جنبش سوسياليستى کارگران نميتواند هدفى جز الغاى مالکيت خصوصى سرمايه دارى٬ لغو کارمزدى٬ و برپائى جامعه اى انسان محور و بدون طبقات و تضادهاى طبقاتى داشته باشد. اين کمونيسم در عين حال که براى نابودى سرمايه دارى تلاش ميکند٬ درعين حال در صف اول هر مبارزه کارگر و جنبش اجتماعى براى بهبود و تحميل بخشى از حقوق و خواسته هاى کارگران به سرمايه داران دارد. کمونيسم کارگرى يعنى جنبش و حزبى در دل جامعه، در مرکز جنبش کارگرى٬ عليه تبعيض٬ عليه ارتجاع جمهورى اسلامى. يعنى حضور در کنار کارگران و زنان و جوانانى که هر روزه درگیر مبارزه با جمهوری اسلامی هستند. یعنی سازماندهی حول شعار مرگ بر جمهوری اسلامی
خم شدن روی کدام شعار ها؟
اما حزب مدعی کمونیسم کارگری برای به قدرت رسیدن نيازمند سازماندهى یک انقلاب کارگری کمونیستی است. اين غير محتمل نيست که بتوان رژيم اسلامى را در اشکال و شرايطهاى ديگر ساقط کرد٬ اما به قدرت رسيدن کمونيستها در اساس از استراتژى انقلاب کارگرى ميگذرد. بنابراين حزب مدعی کمونیسم کارگری باید حزب رهبری کننده مبارزه روزمره کارگران علیه سرمایه داری باشد٬ اشکال و تجارب گذشته را ارتقاء داده٬ و متناسب با شرايط و مقدورات آلترناتیو جدید و عملى تر سازماندهى و رهبرى و اتحاد و تقويت مبارزه طبقه کارگر را ارائه و جارى کند .
به قول منصور حکمت: هدف حزب کمونیست ایران (زمانى که منصور حکمت در آن حزب از کمونیسم کارگری سخن ميگفت) صرفا ً نمایندگی کردن و سازمان دادن سیاست رادیکال در درون اپوزیسیون نیست، بلکه بنیاد گذاشتن یک کمونیسم کارگری و اصیل در ایران و به میدان کشیدن طبقه کارگر به عنوان نیروی فعال انقلاب سوسیالیستی است (از سیاست سازماندهی ما در میان کارگران )
در دو پاراگراف بالا مسئله ای که به آن اشاره شده مسلما ً به میدان کشیدن کارگر به عنوان یک نیروی فعال و اکتیو در جهت انقلاب کمونیستی است. اما برای به میدان کشیدن کارگر به عنوان یک نیروی فعال انقلاب سوسیالیستی باید سازماندهی و رهبری کرد. برای این رهبری و سازماندهی باید شعارهای جنبش سلبی موجود در جامعه را نمايندگى کرد. با بعبارت ديگر نخواستن مردم را بيان سلبيت کمونيستى داد. نه تنها این٬ بلکه حزب پیشرو باید شعار پیشرو را ارائه بدهد و قادر باشد با درک شرايط و تناسب قوا افق جلو رفتن کل جنبش و طبقه را ترسيم کند.   مثلا ً در دوره ای که جنبش سرنگونی زنده است و مردم حتی با ترس و واهمه پشت آن حاضر هستند٬ شعار اصلاحات دادن یک شعار پاسیفیستی و يک گام به عقب است. یعنی ما پشت جنبش توده ای قرار می گیریم. یعنی ما جنبش زنده جامعه را نمی شناسیم. وقتی خطر جمهوری اسلامی را مردم بیشتر از خطر جنگ احساس می کنند٬ ما باید نماینده اعتراض مردم به نفى جمهوری اسلامی باشیم. در حال حاضر کماکان اين وضعيت برقرار است. و گرنه با شعار نه به جنگ٬ در زمانی که جنگی در کار نیست٬ شاید انجمن اسلامی و بسیج هم پشت آن حاضر شوند. همانطور که در وقایع اخیر پشت شعار دانشگاه پادگان نیست طیف وسیعی از بدنه انجمن اسلامی هم آمد. البته باید دیگر شعارها را هم به پیش برد از جمله: حجاب نه ، جنگ نه ، فقر نه٬ دانشگاه پادگان نیست و ... اما این امر هم چگونگی خود را دارد .
جایگاه شعار سلبی
همانطور که گفته شد ما باید نماینده و رهبری کننده جنبش و شعار سلبی جامعه باشیم اما اینکه چه شعاری را باید بدهیم به نظر من مکان و زمان خاص خود را می طلبد. همانگونه که در بالا اشاره کردم٬ حزب در شرایط موجود و با توجه به خاصیت مکانی آن باید پرچمدار شعار مرگ بر جمهوری اسلامی باشد. اما ارگان ها، انجمن ها، کمیته ها و نهادهائى که در داخل کار می کنند٬  باید شعار متناسب با شرايط و تناسب قواى محيط فعاليت شان را بدهند. مثلا ً یک جمع دانشجوئی يا کارگرى که تحت نفوذ حزب است٬ و با توجه به اینکه با جو خفقان داخلی بايد کار کند٬ مسلما ً به صورت علنی در شرایط زمانی امروز برای سرنگونی نمی تواند کاری از پیش ببرد .
پس اینجا باید برود سراغ شعارهاى سلبى و نميخواهيم ها و نميشودها. دانشگاه پادگان نیست به اين معنا براى دانشجويان شعار درستى است. اما در همین شرایط سازمان جوانان حزب در داخل به صورت غیر علنی با کارهایی مانند شعار نویسی و پخش تراکت باز هم می تواند شعارهای پیشرو تر و تند تر حزب را در جامعه به عنوان پراتیک حزبی در جامعه نمایان کند. نکته من اينست که تفاوت شعارها در جایگاه خاص خودشان اهمیت دارد. يعنى مثلا يک شعار سلبى در دانشگاه يا جنبش کارگرى منجر به آوردن طیف وسیعی حتى غير سوسياليست حول خود ميشود و اين موفقیت بزرگی برای کمونیسم کارگری می تواند باشد٬ ولی سازماندهی حول این شعار کار اصلی حزب نیست. بردن اين شعارهاى سلبى در هر محيط کار تشکل و جمع حزب در محل است. اما حزب بايد نیروی سرنگونی و کسب قدرت باشد .
تشکل برای شعار سلبی
اما بردن شعارهائی از جمله: اعتیاد نه، فقر نه، جنگ نه، حجاب نه، کودک آزاری نه و... شعارها و اهدافى اند که تشکیلات حزب در داخل ميتواند روى آن کار کند. حتی جاهائی به عنوان کانون ها می توان برای جنبش زنان هم که زیر شلاق کور استبداد قرار دارد کارهائی را به پیش برد. از جمله کارهای دیگر برای مطرح کردن این شعارها٬ انتشار نشریات، ايجاد نهادهاى مختلف ورزشى و فر هنگى از تیم کوهنوردی و غيره تا ایجاد NGO ها را می توان مد نظر قرار داد. اين فعاليتها را ميتوان زير نظر تشکيلات و کمیته کمونیستی حزب پيش برد. به نظر من  کميته کمونيستى در اساس تشکل از رهبران کمونیست است که هر کدام در یک عرصه اجتماعی چهره معتبر و سرشناس هستند. چنين افرادى ميتوانند روى اتحاد وسيع در جنبشهاى اجتماعى و زنده جامعه کار جدى بکنند و جامعه را در مقابل سختی های ناشی از جو سرکوب قدرت ببخشند. یک حزب کمونیستی در کمونيستها را متشکل ميکند. اما بايد يادمان باشد که سبک کارمان روش سازمانهاى غيرکارگرى را نگيرد. اساس تشکيلات کمونيستى ما در درون طبقه کارگر است. استراتژى فعاليت تشکيلات کمونيستى در هرجا اينست که با فعاليت محورى حزب در ميان کارگران همجهت شود و انقلاب اين طبقه و حزب را تقويت کند .
موانع حزب اجتماعی
 یکی از بزرگترین موانع برای ایجاد یک حزب کارگری  اجتماعی در کنار دستگاه سرکوب به نظر من سکتاریسم و پوپولیسم می تواند باشد. اینکه امروز می گوئیم سکتاریسم، حرفی نیست که سوسیال دموکراسی به سازمانهای چریکی به خاطر پا فشاری به عقاید  می زند. اینکه می گوئیم پوپولیسم منظور ما حزب رنجبران و اتحاد با جمهوری اسلامی برای مبارزه علیه امپریالیسم و حضور به عنوان یک نیروی فعال در سیاستهاى جنگ طلبانه نیست. بلکه منظور فلان فراکسیون در فدائیان است که امروز فکر می کنیم به خطر کمونیستی کارگری دارد نزدیک می شود. مفهوم این نزدیکی، رهائی آنها از معضل پوپوليسم نیست بلکه نتیجه در جا زدن ما است. يا مثلا خط حمید تقوایی با توهماتش يک وزنه پوپوليسم و سکتاريسم است. این يک خط چپ سنتی نو است و به اين معنا هیچ نزدیکی با کمونیسم کارگری برای اتحاد ندارد. آنها به دست آورد تازه ای نرسیده اند که بخواهند تغییر موقعيت بدهند. از اساس همین بودند و سبک کار جدید شان در رویاروئی  با جنبش واقعیت شان  را به خوبی نمایان کرد .
نمونه های دیگر اين سکتاريسم در تروتسکیست ها و نوادگان جدید حزب توده درون دانشگاه تحت عنوان مارکسیسم انقلابی قابل مشاهده است. تمام سعی آنها بر سر "پیوند" تئوری های شان با جنبش کارگری است. اما چرا اینهائی که تلاش می کنند تا کارگری باشند گرفتار سکتاریسم هستند و نمی تواند با طبقه کارگر رابطه برقرار کنند؟ اینها که مانند چپ 57 انقلاب را در سازمان پیشرو به عنوان مهدی موعود برای نجات کارگران نمی بینند! اما این گرايشات هنوز مفهوم حزب طبقه کارگر را نفهمیده اند. فکر می کنند  حزب طبقه کارگر متشکل از کارگران با دستهای پینه بسته و لباس های ساده در اعتراضات کارخانه خلاصه می شوند. اما نمیبينند٬ یا شاید درست تر است بگویم بنا به خواستگاه جنبشی که به آن تعلق دارند٬ باعث می شود که نفهمند مبارزه طبقه کارگر علاوه بر کارگر حاضر در کارخانه، مسائل همسرانشان در منزل، کودکان در محیط تحصیل، جوان بیکار، معتاد و ... و در يک کلام کارگر بعنوان يک موجوديت اجتماعى را درک نميکنند. لذا اين تلقى تا تحزبشان ميرود. به عنوان یک تشکل پوپوليست و سکتاریست اساس رابطه خود با بافت های اجتماعی زندگی طبقه کارگر را قطع می کنند. هر تشکل پوپوليستى همين است. در صورتى که يک تشکل کمونيستى٬ نه گروه فشار است و نه سازمان مصلحين اجتماعى٬ بلکه منشاء اثر در همه جنبه های زندگی روزمره کارگران و مردم محروم برای تغییر از یک رفرم کوچک تا انقلاب کمونیستی براى الغاى سرمايه دارى است . *